شیراز تحلیل – در توسعه یافتگی آنچه بر آن تاکید فراونی شده لزوم متغیر فرهنگی ست و در اولویت قرار دارد. هر گاه که در درون یک جامعه این باور تقویت شد که می شود در کنار هم و با رواداری و همراهی به اهداف والا نائل شد قدم های اولیه به سمت توسعه برداشته شده است. از این مرحله است که یک جامعه قدم به قدم به این آگاهی می رسد که نمی توان جزیره ای عمل کرد و به تنهایی به اهداف بزرگ و در نهایت به توسعه رسید.
اما در جوامعی که دچار نارسایی در ابعاد متنوع فرهنگی هستند؛ این مراحل ابتر و نا کامل باقی می مانند و متعاقب آن به معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تبدیل می شوند. رواداری یا پذیرش تفاوت ها و تنوعات از این رو ست که تحمل نمی شود زیرا زیربنای فرهنگی لازم ایجاد نشده تا افراد و گروه ها به دیدگاه های یک دیگر احترام بگذارند، لذا سعی بر حذف دیگری دارند.
اینجاست که خالص سازی معنا پیدا می کند و نیروی قدرتمند حاکم با ابزار گوناگون طالبان قدرت را گام به گام به عقب رانده و به صورت کامل از حیات سیاسی یک کشور حذف می نماید.
حذف جریانات مختلف ناهمسو آرام آرام تعلق خاطر زدایی کرده و اتحاد ملی را نشانه می گیرد. زیرا گروه های طرد شده خود را کاملا بی تاثیر می یابد و ایزوله می شوند. ایزوله شدن به سرخوردگی میانجامد و نهایتا پیوندها و ریشه هایی که اتحاد و همبستگی را به وجود آورده بودند خشک می شوند.
نشانه های این از هم گسیختگی در دریافت های مختلف و متفاوت از منافع ملی در حوزه سیاست خارجی به وضوح قابل مشاهده است. در حوزه سیاست داخلی نیز ردصلاحیت ها و خالص سازی مطلق از نشانه های مهم نارواداری ست که هر روز بر شدت آن افزوده شده و می رود تا یک طیف فکری تمام شئونات این کشور را تحت سیطره خود در آورد.
خودی سازی و خودی پروری در مقابل دیگری قرار گرفته و در توضیع ثروت و قدرت هیچ ابایی ندارد تا به روشنی تمام دارایی های یک کشور را در خدمت این جریان مسلط قرار دهد.
صدا و سیما نمونه روشن خالص سازی شده است و می کوشد ارج و قرب بیشتری به یک تفکر بدهد و دیگران را یا هیچ محسوب کند یا به بوته فراموشی بسپارد.
اگر این رفتارها و کنش ها را پدیده تازه ای به حساب بیاوریم قطعا دچار اشتباه شده ایم چرا که در جامعه ایرانی همکاری و تحمل دیگری مسبوق به سابقه نبوده و هر از چند گاهی گروهای به قدرت رسیده سعی در خالص سازی داشته اند. پس می توان نتیجه گرفت این یک پدیده حاکم بر حیات فرهنگی و سیاسی ایران بوده و در تا به امروز بر همان پاشنه چرخیده و تنها شدت و ضعف داشته است.
اگر ردصلاحیت های گسترده در مجلس کنونی را موشکافانه بنگریم می توانیم این اتفاق تازه را در قالب آنچه در بالا توضیح داده شد ارزیابی کنیم؛ بنابراین ما با پدیده تازه و جدیدی رو به رو نبوده بلکه شکل متمرکز و جدی تری از خالص سازی را به نظاره نشسته ایم.
خالص سازی تشدید شده بسیاری را از مرکز ثقل قدرت بیرون
رانده و کسانی که پیش تر در فضای سیاسی و اجتماعی کشور بود و باش داشتنه اند را ناکام می گذارد. به واقع تصمیم سازان و تصمیم گیران کشور یکدست سازی را به بهای نابودی اتحاد ملی به پیش می برند تا شاید به اهداف عالیه خود بدون هیچ مزاحمتی برسند غافل از اینکه نیروهای بالقوه ای برای هرج و مرج پرورش می دهند.
عدم اتصال نیروهای لایق به بدنه حکومت و نظام اقتصادی و اجرایی کشور تبعات و معضلات متعدد و متنوعی ایجاد می کند که خالص سازان کنونی از پس حل و فصل آن برنخواهند امد.