شیراز تحلیل – چه نیکوست تا بهجای تعیین شخص، فرهنگ نقادی و مطالبهگری و پاسخگویی را ترویج کنیم.
یکی از مشکلات موجود در شیوه مدیریت کلان کشور، به سنجههای تعیین مدیران برمیگردد؛ بخشی ک کمتر از سوی نهادهای مردمی و یا مردم به آن پرداخته میشود.
آنچه تاکنون در مدیریت دولتها وجود داشته است، این بوده که مدیریت ردیفهای عالی و میانی را بر پایه سنجههایی همچون جناحبندی خویش برمیگزینند و هوادارن ویژه یا مردم هوادار آنان نیز بهدنبال دفاع از کارکرد آنها گام برمیدارند؛ گاه این دفاع تا جایی پیش میرود که نقد، انتقاد، مطالبهگری و پاسخگویی از مدیران، در حد گذر از خط قرمزها تفسیر میشود. این نگرش زمینهای میشود تا خردمندان و اندیشمندان نیز برای اینکه مورد تهاجم هواداران مصدرنشینان واقع نشوند و از هر انگ و اتهامی و … به دور باشند، سکوت را برگزینند یا خود را از صحنه سیاست دور کنند.
شاید پیچیدهترین کار آنست که تا فردی در پستی قرار نگرفته است، همه گرفتاریها و مشکلات را در نبود آن مسولیت، قرار میدهیم و به محض مشخص شدن شخصی برای آن پست، دیگر خود را بیمسولیت پنداشته و راهی خانههای امن خویش میشویم تا دوباره در فرصتی دیگر برای تعیین شخصی برای پستی مشابه برخیزیم.
باید فرهنگ نقد، انتقاد، مطالبهگری و پاسخگویی را از هنگامی که شخصی عهدهدار مسولیتی در مدیریت عالی و یا میانه میشود وجود داشته باشد و این وظیفه بر دوش مردم باشد تا فرد بتواند در راستای منافع مردم و کشور مدیریت کند.
اگر این رویه در روند سیاست مردم و احزاب و مطالبهگران قرار گیرد، دیگر دعوا بر سر فرد خاص بهوجود نمیآید و آن شخص خود را متعهد میداند که در برابر مسولیت و پست خویش پاسخگو باشد. این سبک از خواستهها، انسان عهدهدار مقام و پست را وادار میسازد که اگر نتواند در این مسولیت خدمتی قابل ارائه کند، خود از صحنه پست و مقام دوری کند.
عبدالحسین پیروان