شیرازتحلیلـ این روزها فضای مجازی خبری سرشار از تیترهای جنجالی، مطالبی با تمجیدهای غیرواقعی، تخریبهای بسیار و نظراتی غیرواقعی در پوشش مخاطب واقعی است که آثار زیانباری در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بهجای گذاشته و در این میان، حوزه فرهنگ و هنر هم بینصیب نمانده است.
قدیمترها رسم بود مجلات زرد و حاشیهنویس میرفتند سراغ فوتبالیستها، بازیگران و خوانندگان و در ازای مبالغی با آنها مصاحبههای جنجالی میکردند، گاه نیز در ازای مبلغی بیشتر عکسشان را روی جلد چاپ میکردند. بعضی اوقات هم با هماهنگی همان ستاره پوشالی خبری در تخریب او منتشر میشد و بعد که حسابی جنجال به پا میکردند با او مصاحبه میکردند تا با تکذیبش، فرد چند هفتهای در صدر اخبار بماند. این تیترها اینگونه بود: فلان ستاره سینما از همسرش طلاق گرفت یا مهاجرت فلان بازیگر، اما وقتی متن اصلی خبر را مشاهده میکردیم متوجه میشدیم این داستان، نه خبر که فیلمی جدید است یا شایعهای است که تکذیب شده.
در روزگاری که فضای مجازی همچون امروز بهسادگی در دسترس نبود، بسیاری از مسائل تا سالها در ابهام میماند؛ اما امروز کافی است هر اظهار نظری را چند ساعت بعد با فیلم و تفسیرش در شبکههای مجازی مختلف مشاهده کنیم.
وظیفه خطیر تحمیق مخاطب و فریب گسترده این روزها به دوش برخی سایتها و صفحات مجازی است، صفحاتی که در ظاهر، دنبالکنندگان بسیاری دارند؛ اما وقتی تناسب تعداد دنبالکنندگان و عدد پایین لایکها و نظرات هر پست را مقایسه کنید متوجه میشوید که فقط با عدد روبهرو هستیم و این یعنی تقلب.
کارکردی تخریبی یا تشویقی؟
برای درک کارکرد این رسانهها کافی است به فارسی این جملهها یا هشتگها را جستوجو کنید: بهترین فیلمهای سینما، بهترین بازیگران سینما، نام بازیگران، عکس خانوادگی ستاره سینما و مطالبی در مورد فیلم فلان و بهمان. از این طریق، تعداد بسیاری سایت و صفحه مجازی را مشاهده خواهید کرد که هریک مدعی دادن اطلاعات صحیحتر و جامعتر به مخاطبان هستند؛ اما بیشتر آنها از این رهگذر، دامی برای تبلیغات باز کردهاند. کافی است صفحه اصلی سایت را باز کنید تا حجم بسیاری از تبلیغات را در پایین و بالا و گوشههای سایت ببینید که عموما هم ربطی به مقوله فرهنگ و هنر ندارند.
در بحث مطالب و نقد فیلمها هم اکثرا با نامهای مستعار یا نامهایی ناشناخته روبهرو هستیم که یا اثری را در حد شاهکار ارتقا دادند و تعریف و تمجید کردند یا بر خلاف آن، سعی در تخریب و نابودی اثر دارند.
دلیل هستیشناسانه ایجاد این صفحات چیست؟
آنچه در ابتدا نظر نگارنده را طی سالهای اخیر جلب کرد این بود که چگونه مجموعهای از این صفحات به یکباره همه به یک موضوع واحد توجه میکنند، چگونه شایعهای به خبری در تیتر اول بدل میشود و یا جنجالی برای یک جمله یا مصاحبه یک هنرمند بهوجود میآید!
همه این موارد به اضافه علاقهمندی به نوشتن و خواندن نقد فیلم باعث شد کمی دایره جستوجو را از نامهای شناختهشده نقد و تحلیل علمی فیلم فراتر ببرم تا ببینم در دایره نقد و تحلیل سینما چه میگذرد. نکته نخست اینکه بیشتر این سایتها و صفحات مطالب یکسانی دارند مثلا نوشتهاند ده فیلم ترسناک برتر، بهترینهای اکران سال جدید یا داغترین نظرات درباره فیلم… در این لیستها عموما فیلمهایی معرفی میشود که در ردهبندیهای مختلف جهانی معرفی شدهاند؛ اما در بخش سینمای ایران نکات جالب دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه علاوهبر یادداشتنویسیهای غیرحرفهای به نام نقد که بیشتر حول چند اسم ثابت و فهوایی سراسر تمجید و تعریف میگردد که هدفش تبلیغ برای فلان اثر سینمایی است، کمتر با مطلبی برخورد میکنید که در چارچوب نقد و بررسی معنا صورت گرفته شده باشد و زوایای مختلف اثری هنری را بررسی کند.
رقابتی برای «من بهترینم!»
از سوی دیگر، پلتفرمهای پخش فیلم نیز به این دایره وارد شدهاند و علاوه بر یادداشتهای تبلیغی به اسم نقد و گردآوری نظرات مثبت به نام بینندگان، سریالهای تولیدی خود را هم وارد گود کردهاند تا در مسابقه کی بیشتر بیننده دارد، برنده شوند.
آمار و ارقام منتشر شده از سوی روابط عمومی این پلتفرمها در مورد سریالهای اختصاصی و یا فیلم های تحت پوشش آنها عملا راستیآزمایی نمیشود و مخاطبان به واسطه همین آمار دست به انتخاب میزنند و در نهایت چیزی مهم به نام «ذائقه هنری» شکل میگیرد.
اگر در دهههای پیشین چند نشریه قدیمی مرجع اصلی شناخت و بررسی آثار سینمایی ایران و جهان بود و دو برنامه هنر هفتم اکبر عالمی و سینمای اندیشه علی معلم منبعی برای تغذیه علاقهمندان سینما، این روزها هزاران صفحه مجازی و پایگاه خبری با مدیریت مبتنی بر دورهمی وجود دارد که بر اساس تعداد فالوورهایی که اکثرا خریداری شده و غیرواقعیاند، بر سر یک اثر جنجال به پا میکنند، میتوانند فیلمی مستقل را زمین بزنند و در مقابل از یک فیلم معمولی با پروپاگاندا و سر و صدای تبلیغاتی شاهکار بسازند.
رویهای که در این شرایط پدید میآید چند جریان موازی را طی میکند: نخست برای عدهای پیشینه و کارنامه نویسندگی و نقد میسازد که به دلیل نبود زیرساختهای مناسب رسانهای همین افراد پس از چندی همانند اینفلوئنسرهای اینستاگرامی مرجع سنجش میشوند و این، رویدادی ناگوار برای پرورش مخاطب است. دوم اینکه این افراد، حتی توسط مراکزی که وظیفه آگاهیرسانی رسمی را بر عهده دارند، بهکار گمارده میشوند تا محل تشخیص و تبلیغ باشند.
درواقع، این روند مسموم، خود، چرخهای را پدید میآورد که افراد را به شهرت رسانهای میرساند و سپس از آن سود میبرد.
نمونه این اتفاق در سایر بخشهای رسانهای، بهویژه در حوزه اقتصاد پیشتر اتفاق افتاده و حتی افراد این حلقه در مناسبات اتاق بازرگانی، فرمانداریها و استانداریها تا سمت مشاور رسانهای هم پیش رفتند؛ در حالی که اکثریتی با سابقه، با دانش و فعال در رسانه همچنان به کار قلمی محدود مشغول هستند.
فرهنگ و هنر تا امروز به دلیل نداشتن امکانات گسترده مالی همانند بخشهای اقتصادی کمتر به این وضع دچار شده؛ اما دور نیست که به سادگی وارد این بحث شود و پس از کوتاهمدتی شاهد ظهور چهرههای صاحب نظر یک شبه در سینما و تئاتر باشیم.
سینما و تئاتر خصوصا با توجه به ماهیت خلاقانه خود مجال مناسبی به دست جریانهای اینچنینی میدهد تا با سواستفاده از رانت و آشنامداری، جریان تبلیغات و حتی تولید را احاطه کنند.
با گذر از چهلمین جشنواره فیلم فجر، میتوان از این تنها رویداد فرهنگی و هنری، با عنوان مشتی نمونه خروار برای آنچه عنوان شد، یاد کرد. در جریان این جشنواره، یک اصل همواره ثابت است، آن هم دستبهدست شدن مطالب مختلفی از نقد مثبت و منفی در بسیاری از رسانهها؛ اما در این دوره و یکی دو دوره قبل که رسانههای مجازی بیش از رسانههای رسمی فعال بودهاند، رد پای اظهار نظرهای عموما غیرحرفهای و غیرعلمی با نامهایی ناآشنا به چشم میخورد که مخاطب واقعی سینما پیش از این رویداد مطلبی از آنها در هیچیک از مجلات یا سایتهای معتبر نخوانده بود.
شکی نیست که تهیهکننده و کارگردان هر اثر دوست دارد فروش و مخاطب بیشتری در گیشه داشته باشد و در این میان چند سیمرغ جشنواره فیلم فجر میتواند تضمینکننده بخشی از موفقیت اثر در اکران عمومی و یا حتی گرفتن زمان پخش بهتر شود و اینجاست که میتوان اثر سایتها و رسانههای زرد رسانهای را همچون سایتهای شرطبندی پیدا کرد.
بررسی میدانی
در چند روز گذشته و در زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر به بسیاری از این صفحات مجازی سر زدم و نظرات مخاطبان را مطالعه کردم؛ نکته جالب این است که در زیر تبلیغ بعضی فیلمها در یکی از صفحات مجازی همه نظرات بر تخریب و نشاندادن ضعف فیلم متمرکز شده بود و جالب تر اینکه اکثر کامنتگذاران نه عکسی دارند و نه حتی یک مطلب در صفحه شخصیشان، دقیقا در صفحهای دیگر، بیشتر نظرها بر ترغیب دیگران به دیدن فیلم متمرکز شده بود.
در این میان آنچه می تواند خطری برای آینده رسانه و نقد فرهنگی و هنری تلقی شود این است که با بالا رفتن قیمت نشریات تخصصی به دلیلی گرانی کاغذ و مواد اولیه و کاهش نیروهای آموزشدیده و حرفهای رفتهرفته شاهد تعطیلی حوزه نقد حرفهای خواهیم بود. ازآنجاکه امروز دریافت خبر و مطالب از طریق سایتها و رسانههای مجازی صورت میگیرد، چنین روندی از طریق انتشار اطلاعات ناقص و غلط و دور از منطق و آگاهی فرهنگی و هنری در نهایت منجر به پایینآوردن ذائقه مخاطب در انتخاب آثار فرهنگی و هنری خواهد شد و به دلیل نبودن مرجع علمی قابل اعتماد عملا همه چیز وابسته به نحوه سیاستگذاری و هدفگذاری این رسانههای زرد خواهد شد.
جشنواره فیلم فجر نمونه کوچکی از آشفتگیهای نقد و تحلیل فنی و حرفهای است و در نهایت، همین انتقادها در فضای غیرحرفهای به یادگار میماند و در اکران عمومی هم مخاطب، متاثر از همین فضا از فیلمهای خاصی استقبال میکند و برخی را نادیده میگیرد.
در این میان، برخورد قهری و حذفی با رسانههایی که اینگونه سر بر آوردهاند، چارهساز نخواهد بود؛ چراکه در درازمدت عملا تاثیر منفی خواهد گذاشت.
راهکار نهایی را باید در حمایت نهادهای فرهنگی و هنری از رسانههای حرفهای جستوجو کرد. نهادهایی که در طول یک سال، علاوه بر رصد برنامههای فرهنگی و هنری با ارائه مطالب آموزشی در زمینه تحلیل و نقد حرفهای قضاوتی آگاهانه داشته باشد.
متاسفانه رسانه ملی و صدا و سیما که میتواند نقشی حیاتی در این زمینه داشته باشند، در این بخش فعالیتی درخور توجه ندارد، تنها برنامه سینمایی رسمی تنها از وجود برخی منتقدان استفاده میکند و همچنان جای برنامههایی با حضور اصحاب رسانه و نویسندگان فرهنگی خالی است.
این رسانههای اندک تنها بازماندگان نسلی از ژورنالیستها در ایران هستند که با آموزههای استاندارد در روزنامهنگاری جهان تعلیم دیدهاند و در تلاش هستند بتوانند اندکی در این فضای آشفته، فکر و ذائقه مخاطب را بهبود بخشند و خرابکردن این مسیر درست، نه تنها جریان فیلمسازی و ستارهسازی را تحت تاثیر قرار میدهد که حتی اقتصاد سینما، ارائه طرح، ایده و حضور نیروهای خلاق و جوان را هم تحت تاثیر قرار خواهند داد.
نوید جعفری/ نویسنده و منتقد