استاد ادبیات فارسی دانشگاه شیراز که به تازگی کتاب بیدل و افسون حیرت را درباره بیدل دهلوی منتشر کرده است، در گفتوگویی، در توضیح چرایی اهمیت بیدل گفت: زبان فارسی بستر فرهنگ و ادب ایرانی است و متون ادب فارسی در هر جا پدید آمده باشند، متعلق به این فرهنگاند و هرگز آنها را نباید دیگری و بیگانه پنداشت. اگر وطن جغرافیایی ما، در محدودهی نقشه جغرافیایی است، وطن فرهنگی ما بسیار گستردهتر است. وطن فرهنگی ما همین زبان فارسی است که خوشبختانه در بسیاری از مناطق جغرافیایی دیگر گسترده شده است.بیدل و افسون حیرت دومین کتاب کاووس حسنلی، درباره بیدل دهلوی است که بههمت انتشارات معین منتشر شده است. او پیش از این کتاب «بیدل و انشای تحیر» را نیز درباره همین شاعر منتشر کرده بود که به چاپ دوم رسیده است. او با بیان اینکه همه آنانی که در گستره زبان و ادب فارسی وطن دارند، پارهای از پیکر ما هستند، تاکید کرد: مرزهای جغرافیایی امروز نباید ریشههای مشترک ما را سست کند و فرهنگوران اندیشمند را از مهربانی همدلانه بازدارد.عضو هیات علمی دانشگاه شیراز ادامه داد: جامعه ایرانِ کنونی جامعهای چند زبانی و چند قومیتی است. بسیاری از افتخارات مردم ایران (افتخارات فرهنگی، ادبی، هنری، علمی و…) به همت ترکها، کردها، لرها، عربها، بلوچها و دیگر اقوام ایرانی پدید آمده است. ایران امروز مجموعهای از همه این نژادها، زبانها، گویشها و فرهنگها است. هرکدام از اینها که در شکوفایی فرهنگی و سرافرازی ملی ایران، سهمی داشتهاند، نه تنها بیگانه نیستند، که فرزندانِ تنی این خانوادهاند. تنوع فرهنگی و زبانی یک ملت، در صورتِ حفظ یکپارچگی ملی، همواره موجب پویایی، نشاط و سرزندگیِ آن ملت است.به گفته حسنلی شعر بیدل دهلوی ظرفیتی عظیم در حوزههای گوناگون (فرهنگی، معرفتی، فکری و زیباییشناسی) دارد که همهی فارسیزبانان بیواسطهی ترجمه به آن دسترسی دارند و از آن بهره میبرند. او همچنین ما را به خویشاوندان دور و نزدیکمان در کشورهای عزیز هندوستان، افغانستان و تاجیکستان پیوند میدهد و آثار گرانمایهی او سرمایهای مشترک برای همهی ماست. اگر هوشیار باشیم همین سرمایه مشترک میتواند یکی از زمینهها و عواملِ همدلی میان این ملتهای همریشه باشد.حسنلی در ادامه شعر بیدل را به زیباروی عفیفی مانند کرد که بهراحتی بههرکس رو نشان نمیدهد و برای آنکه چهره خود نشان دهد، خواستگار واقعیاش را آنقدر اینسو و آنسو به دنبال خود میکشاند تا میزان علاقهمندیاش را دریابد.او درباره انتخاب نام کتاب و استفاده از عبارت افسون حیرت در توصیف شعر بیدل گفت: پیش از هرچیز لازم است یادآوری و تاکید کنم که وامدار بسیاری از بیدلپژوهانی هستم که برای شناخت بیدل و شعر او در گذشته تلاش کردهاند یا همین امروز در حال فعالیت و تحقیق هستند؛ بهویژه بیدلپژوهان ارجمند افغانستانی؛ چه آنها که از دنیا رفتهاند و چه آنهایی که همین امروز فعالیتهای ارزشمند در این حوزه دارند. اما درباره اسم کتاب، میدانید که «حیرت» از کلیدواژههای اصلی شعر بیدل و از مفاهیم بنیادی اندیشه اوست و این کتاب نیز مانند کتاب قبلی یعنی «بیدل و انشای تحیر»، برگرفته شده از کلام خود بیدل است. در بیتی که در آن از شرح «معنی مگو» سخن گفته است: «ز فرق تا قدم افسون حیرتی بیدل/ کسی چه شرح دهد معنی مگوی تو را». با توجه به همین بیت، این نامگذاری پیامی را هم در خود نهفته دارد و آن این است که: ادعای شرح سخن بیدل ادعایی خالی از گزاف نیست. او افزود: در زیرعنوان کتاب آمده است «بازشناخت شعر بیدل دهلوی با شرح چهل غزل»، که به نظر گونهای پارادوکس در آن است؛ به این معنی که کسی مدعی شرح غزل بیدل است در حالی که خودِ شاعر گفته: غرق افسون حیرت است و معنای مگویش را نمیتوان شرح داد و بالاخره اینکه این رفتار بیانی به رفتارهای بیانی خود بیدل (که پر از ناسازآمیزیست) بیهمانند نیست. استاد ادبیات دانشگاه شیراز، ساختار این کتاب را به کتاب پیشین شبیه دانست و اظهار داشت: در بیدل و افسون حیرت بعد از مقدمه، بخش واژههای ویژه است که شامل ۱۴ مقاله درباره چهارده کلیدواژه آبله، اشک، امل و آرزو، تصویر، تمنا، حیا، دامن و گریبان، سایه، سپند، سرمه، شرار یا شرر، شمع، غنچه و وحشت است. شانزده کلیدواژه دیگر هم در قالب شانزده مقاله در کتاب «بیدل و انشای تحیر» بررسی شده بود و بیش از ۲۰۰ صفحه از کتاب (یعنی یکسوم آن) به دو بخش اول و دوم اختصاص دارد. در بخش سوم کتاب ۴۰ غزل از قافیههای (نون، واو و ه) شرح شده است. حسنلی درباره انتخاب قوافی یادشده گفت: ترتیب غزلها در دیوان، به زمان سرایش آنها ربطی ندارد؛ اما کسانی که به غزلهای بیدل پرداختهاند بنابر عادت، بیشتر به اوایل دیوان توجه داشتهاند. من بر خلافآمد عادت و برای اینکه کمتر به دام تکرار سخن دیگران بیفتم، از پایان دیوان آغاز کردم.او هدف از پرداختن به شعر بیدل را در مرحله نخست، لذت و حظ فردی از خوانش آثار بیدل عنوان کرد و بیان کرد: در مرحله بعد با نگارش تجربههای این مسیر خواستم دیگران را هم در این لذتها سهیم کنم. استاد ادبیات دانشگاه شیراز راهیابی به شعر بیدل را در گرو شیوه جهاننگری او دانست و توضیح داد: در این مسیر باید رفتارهای هنری و شگردهای ادبی شاعر را دریافت. روش من در شناخت سخن بیدل، شناورشدن، فرو رفتن و درنگ کردن در شعر است؛ یعنی درآمیختن با متن و استغراق در آن. شعر بیدل از نظر اندیشگانی فربه و ژرف و از نظر هنری جدی و شایسته درنگ است. برای دستیابی، باید با آن یگانه شد و این یگانگی و درآمیختگی جز با سپردن همه وجود به متن، پدید نمیآید. شعر بیدل مثل دریایی است که با تماشا از بیرون نمیتوان به گوهرهای آن دست یافت. باید لباس بیگانگی را از تن درآورد، در متن فرو رفت، در آن شناور شد، غوطه خورد و مانند غواصی انگیزهمند، با تمرکز و درنگ به ژرفای آن راه یافت و دنبال گوهرهای مقصود گشت.حسنلی شیوه گرهگشایی از سخنان بیدل را مبتنی بر شیوهای درونمتنی دانست و اظهار کرد: اگر در بیتی گرهی بوده، تلاش کردهام با یاری جویی سخنان خودِ او، راههای گشایش را بیابم و نشان دهم. این روشِ شرح، موجب شده بهجز بیتهایِ مقصد، از صدها بیت دیگرِ بیدل هم گرهگشایی شود. یعنی در این کتاب تنها ۴۰ غزل شرح داده نشده، بلکه به صدها بیت از غزلهای دیگرِ او هم پرداخته شده است؛ اما واقعا و بدون فروتنیِ ریاکارانه تاکید میکنم توضیحاتی که درباره شعرهای بیدل در این کتاب آمده، هرگز نمیتواند سخن نهایی باشد و هیچ معلوم نیست بیدل هم همین ضبط از بیت را سروده و همین معنا را – بیکم و کاست- در نظر داشته است. بهویژه آنکه بسیاری از بیتها را میتوان بهچندین صورت خواند و چندین معنا از آن دریافت کرد. او در همین زمینه افزود: بیدل امروز نیست تا ببینیم او با کدام قرائت بیت را میخوانَد. فروکاستن شعر کسانی مانند بیدل دهلوی، به نثری ساده و مستقیم، چشم پوشیدن از بسیاری ویژگیها و هنرنماییهای او و ستمی آشکار به شعر اوست؛ اما برای جبران بخشی از این کاستیهای ناگزیر، در سراسرِ کتاب، بیآنکه به دنبال ارزشگذاری یا ارزشزدایی باشم، تلاش کردهام توصیفی زیباییشناسانه از بیتها را هم بازنمایی کنم. او راهکار فهم شعر بیدل را توجه به واژههای پربسامد مانند حیرت، آینه، نفس، شمع، اشک، گوهر، سرمه، رنگ، بو و مانند آنها، که باید به کاربرد و کارکرد ویژهشان برشمرد و تصریح کرد: برخی موضوعات و مفاهیم هم با بیانها و عبارتهای گوناگون در شعر او پرتکرارند؛ مانند هستی و عدم، عجز و افتادگی، وحدت وجود، اتحاد عاشق و معشوق، تسلیم و رضا، ضبط نفس و مراقبه، جلوههای معشوق، شتاب زمان و گذر عمر، اغتنام فرصت، ناز و نیاز، رحمت و گناه، اعتبار و بیاعتباری، حرص و طمع، سفر در خویش و درونپویی، عشق و الفت، دنیا و تعلقات آن، غیرت، عبرت، خودبینی، غرور، ناله، غفلت، قناعت، استغنا، ادب، درد، فنا و…این واژهها و مفاهیمِ پربسامد از بنیادیترین مصالحِ ساختمان شعر بیدلاند. پی بردن به رفتار بیدل با همین واژهها، مفاهیم و بنمایههاست که راهیابی به شعر او را آسانتر میکند. در کنار اینها، باید به یاد داشت بیدل گاهی برخی از واژهها را در معانی ویژهای به کار میبرد که یا معناهای برساختهی خودِ اوست یا امروزه دیگر در معانی گذشته خود کاربرد ندارند. اگر باور کنیم که «الشعراء امراءالکلام» (شاعران فرمانروایان سخنند)، پس آنها میتوانند، آنگونه که میخواهند بر معانی کلام و ساختار آن فرمانروایی کنند.حسنلی بیدل را در زمره امیران مسلم کلام و از فرمانروایان مسلط سخن دانست و گفت: او واژهها را آنگونه که میخواهد لباس معنا میپوشاند و آنگونه که میپسندد پیوندشان میدهد. اینکه کسی بتواند نقش و کارکرد بسیاری از پدیدهها را که ذهن مردم به آن خو گرفته و عادت کرده، بههم بریزد، فروپاشد و نقشهای تازه برای آنها بیافریند، یعنی دارای تواناییهای ویژه است. حال اگر آفریدههای خیال او را سخنسنجان بپسندند و برانگیخته شوند، یعنی او تواناییهای ویژهتری دارد. پیداست که ذهنهای خوگرفته به زبانها و بیانهای گذشته، ممکن است نتوانند با این زبان و بیانِ تازه پیوند بگیرند و از آن لذت ببرند. اگر خواننده شعر او معانی ویژه بسیاری از واژهها (مانند اختراع، نیرنگ، وحشت، مدعا، دچار، مفت و…) را نداند، در فهمِ درستِ سخن او ممکن است دچار نارسایی شود؛ برای اینکه بیدل معنای مورد نظر خودش را بر دوش این واژهها میگذارد و آنها را آنگونه که میخواهد به خدمت میگیرد. بنابراین برای فهم شعر او هم جهاننگریاش مهم است و هم شیوه بیانش.