شیراز تحلیل – اگر در تاریخ تئاتر ، تئاتر آزمایشگاهی را منتسب به گروتفسکی می دانند بی شک باید سند تئاتر موش آزمایشگاهی را به نام مدیران تئاتر در ایران ثبت کرد.
اصولا در ایران و مرکز هنرهای نمایشی کشور چیزی به نام استفاده از تجربیات گذشته وجود ندارد و تنها هر مدیر تازه به مسند رسیده با ادعای شکافتن سقف و انداختن طرحی نو همه تلاششان را می کنند تا هر دستاوردی از گذشته را تغییر دهند تا به عنوان مدیر خلاق و با نوآوری شگرف مطرح شوند.
تئاتر برای همه یا تئاتر برای خودمان
در این میان بیچاره تر از همه تئاتر استان ها و شهرستان هاست که سالهاست با مجموعه ای به نام مرکز هنرهای نمایشی پایتخت و حومه مواجه هستند و اولین اصل عدالت و شعار تئاتر برای همه هرگز برای ایشان محقق نشده است.
این در حالی است که در تمام دهه های گذشته هنرمندان تئاتر بدون هیچ چشم داشتی به ثروت و شهرت چراغ صحنه ها را روشن نگاه داشتند و با فعالیتی چشمگیر در مسیر آگاهی و فرهنگ سازی جامعه دست به تولید محتوا زدند.
فعالیت های نمایشی در زمینه احیای ارزش های دفاع مقدس ، آثار خیابانی و صحنه ای دینی، توجه به نشاط عمومی جامعه و خانواده و فعالیت در زمینه کودکان و نوجوانان حتی در دوران دشوار کرونا بخش کوچکی از فعالیت هنرمندان نمایش در ایران است.
جشنواره های تئاتر استانی فرصت های از دست رفته
جشنواره های تئاتر استانی به عنوان محلی برای حضور گروه های نمایشی هر استان سی و چندمین دوره خود را تجربه می کنند و در هر دوره شاهد تغییرات مختلفی بوده اند که هر کدام با خون جگر و تحمل رنج بسیار به دست آمده است.
سالها هنرمندان تئاتر تلاش کردند مبحث اجراهای عمومی و ارتباط مستقیم تئاتر با مردم به عنوان رکن اصلی جشنواره قرار بگیرد تا هر نمایش به شرط اجرای عموم بتواند در این رویداد حضور پیدا کند، شرطی که پس از سالها به یکباره و پس از ۵ ماه از اعلام شیوه نامه ای همانند سایر دوره ها با شرط اجرای عمومی از سوی دبیرخانه جشنواره فجر تغییر می کند و تاکید بر عدم اجرای عموم می شود.
ناباورانه تر اینکه ایده این تغییر از نگاهی کالا محور نشات می گیرد که فجر میزبان آثاری باشد که پیش از این به روی صحنه نرفته اند.
گویی قرار است مدلی تازه از یک ماشین رونمایی شود تا دل حاضران بیشتر غنج برود.
در تازه ترین اتفاق جشنواره های استانی مجددا مدلی دیگر از آزمون و خطا را تجربه کردند که از همان ابتدا با مخالفت هنرمندان استانها را در پی داشت و متاسفانه از سوی مدیران جشنواره فجر و مرکز هنرهای نمایشی به آن توجهی نشد.
اما آنچه این بار از آستین مرکز هنرهای نمایشی در آمده است آنچنان بی پایه و تنها از سر اعلام نوآوری و خلاقیت است که عملا همه سازو کارها را بهم ریخته و حتی باعث بی برنامه گی ها شده است.
تغییر شیوه نامه برگزاری جشنواره های استانی تنها منوط به بحث اجراهای عمومی نشد و دو پاره کردن شورای سیاستگذاری جشنواره و تغییر به دو شورای سیاستگذاری و اجرایی و تقسیم برخی مسئولیت ها ، کم رنگ تر کردن نقش هنرمندان و انجمن هنرهای نمایشی از آن جمله است.
که با رجوع به متن کامل شیوه نامه برگزاری جشنواره های تئاتر استانی متوجه این موضوع خواهید شد.
در آیین نامه جدید انتخاب دبیر به شورای سیاستگذاری سپرده شده است که به جز مدیر کل فرهنگ و ارشاد و رییس انجمن عملا باقی اعضا نسبت و آشنایی با تئاتر ندارند.
شورای سیاستگذاری متشکل از نماینده سیاسی و امنیتی استانداری ، یکی از نمایندگان مجلس، رییس شورای شهر ، معاون فرهنگی شهردار و در نهایت یک هنرمند به پیشنهاد مدیرکل
نکته غریب تر در این سیستم آزمون و خطای غیر کارشناسی اینجاست که اصولا فراموش شده است دبیر جشنواره اصلی ترین عنصر تصمیم گیری جشنواره است و با این سیستم در بسیاری از استان ها شاهد حضور برخی به صورت صوری هستیم که بعضا چهره های تلویزیونی هستند تا اهالی مستمر تئاتر.
و بدیهی است وقتی دبیر جشنواره به عنوان راس هرم تصمیم گیری و برگزاری جشنواره اینچنین منصوب شود در ادامه نمی توان به جشنواره ای قدرتمند امیدوار بود.
جشنواره تئاتر منطقه ای به چه قیمتی ؟
آنچه توسط مدیران فعلی مرکز هنرهای نمایشی و دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر مطرح شده و بر انجام آن اصرار می شود احیای جشنواره های تئاتر منطقه ای است که محلی برای رقابت بین برگزیدگان استانی و راه یابی به تئاتر فجر بود.
برای بررسی این تصمیم باید به گذشته برگردیم:
نفس پدید آمدن جشنواره تئاتر استانی از دهه ۶۰ آغاز شد زمانی که رشد و تعدد گروه های متقاضی شرکت در جشنواره تئاتر فجر منجر به برگزاری استانی جشنواره شد تا برگزیدگان استانها از مسیر دیگری وارد جشنواره فجر شوند و در واقع پس از آن ایده جشنواره تئاتر منطقه ای به عنوان فیلتر دوم برای انتخاب آثار کیفی و کم کردن تعداد به میان آمد.
تا سالها کشور به ۶ منطقه تقسیم و برگزیدگان هر استان به منطقه ای خارج از استان خود می رفتند تا پس از رقابت میان برگزیدگان در نهایت از بین بیش از ۶۰ اثر ۱۵ اثر به فجر راه پیدا کند.
با راه اندازی جشنواره های مختلف استانی و ملی و سراسری خطر جشنواره زدگی نمایان شد به نحوی که برخی گروه ها همچون جایزه بگیران فیلم های وسترن تنها از جشنواره ای به جشنواره دیگر می رفتند و در این میان تولید و اجراهای عمومی به عنوان رکن اصلی و ماهیت تئاتر در حال تضعیف شدن بود.
از سوی دیگر هیات های داوری متعدد در هر منطقه بی آنکه از کم و کیف سایر مناطق مطلع باشند ناچار به انتخاب ۲ تا ۳ اثر بودند که در هنگام مقایسه فاصله کیفی آثار بیش از پیش نمایان می شد.
به نحوی که در یک منطقه داوران از سر اجبار ناچار به انتخاب دو اثر به نسبت با کیفیت تر از بین آثار متوسط بودند و در همان زمان در منطقه ای دیگر داوران دچار عذاب انتخاب دو اثر از بین آثاری شاخص و با کیفیت.
و نهایتا در جشنواره تئاتر فجر و هنگام مقایسه آثار این حقیقت تلخ با فاصله شدید کیفی آثار در ذوق مخاطب می زد.
از سوی دیگر هزینه های بسیار برای جشنواره و برنامه ریزی همزمان در کل کشور از دیگر عواملی بود که کارشناسان و مدیران وقت را متوجه آسیب های جشنواره کرد تا اینکه پس از سالها جشنواره های منطقه ای تعطیل شد و در یک دوره هیات داوری ثابت در همه استانها آثار برگزیده را بررسی و در نهایت ۱۴ اثر را انتخاب کرد.
بر اساس این تجربه و با رشد تکنولوژی و امکانات ویژه ضبط تئاتر کارگردان ها این مجال را بافتند نسخه مورد نظر ضبط شده را به تهران ارسال و حتی خود در جلسه بازبینی فیلم حضور داشته باشند.
حتی در سال قبل فیلم های برگزیده استانی در سامانه بارگذاری شدند تا زحمت و هزینه پست و تکثیر هم از دوش گروه ها برداشته شود.
با مروری اجمالی بر این تجربیات و آزمون و خطاها پرسش اصلی اینجاست که احیای جشنواره های منطقه ای آنهم به شکلی ناقص و همچنین در این وضعیت اجتماعی و اقتصادی چه ضرورتی دارد و اصرار متولیان امر بدون توجه به این همه تجربه چه ضرورتی دارد؟
دست یاری به سوی استانداری ها و شهرداری های هر استان دراز کردن برای دریافت بخشی از بودجه آنهم در وضعیتی که اکثر سالنها و امکانات آن فرسوده و نیازمند تعمیرات جدی است چه سودی دارد؟
یک حساب سر انگشتی ساده مشخص می کند برگزاری جشنواره منطقه ای با حضور برگزیدگان ۱۰ استان و حدود ۲۰ گروه نمایشی با میانگین هر گروه ۱۰ نفر ( جمعا ۲۰۰ نفر) با در نظر گرفتن هزینه ایاب و ذهاب ، اسکان ، خورد و خوراک ، جوایز ، دستمزد ستاد اجرایی، دستمزد و هزینه های هیات داوران ومهمانان حداقل بین ۹۰۰ میلیون تومان تا یک میلیارد تومان هزینه دارد.
باید پرسید که سهم مرکز هنرهای نمایشی و سهم هر استان از این مبلغ چقدر خواهد بود؟ و چرا در خیل اخبار منتشر شده در خصوص جشنواره چرا این شفافیت مالی برای اعلام آن وجود ندارد؟
اگر فرض را بر تقسیم مساوی بگیریم آیا منابع مالی استانهای برگزار کننده جشنواره منطقه ای اجازه این کار را می دهد؟
اگر منابع استانی بودجه مازادی در اختیار داشتند که خودشان به بهبود نیازهای سخت افزاری استان ها اختصاص می دادند اینک که پولی در کار نیست چرا باید بودجه ای از بیت المال هزینه شود تا فقط افتخار احیای مریض رو به مرگی به نام تئاتر استان ها به نام عده ای ثبت شود؟
نکته مهم تر اینکه برگزاری جشنواره منطقه ای چه تاثیر کوتاه مدت یا بلند مدتی بر تئاتر استان میزبان خواهد داشت؟
هزینه چشمگیری که باید صرف خوردن چلوکباب و عکس یادگاری گرفتن مدیران و رزومه و آمار سازی شود آیا بهتر نیست که صرف تعمیر و ترمیم سالن های نمایشی ، خرید امکانات اولیه همانند نور و سیستم صوتی و یا هزینه برای گروه های نمایشی کشور شود؟
از سوی دیگر وقتی پلاتو های نمایشی استانها در بهترین حالت ظرفیتی حداقل ۷۰ و نهایتا ۲۰۰ نفره دارند عملا اجراهای جشنواره منطقه ای تنها می تواند جوابگوی گروه های شرکت کننده باشد و هنرمندان تئاتر استان و حتی علاقه مندان تئاتر هم جایی در این رویداد ندارند، جشنواره منطقه ای قرار است کدام بخش از اهداف تئاتر متعالی را زنده نگاه دارد؟
ارتباط با مخاطب حلقه گمشده تئاتر
متاسفانه ماهیت برنامه ها در طی این سالها از فعالیتی در جهت ارتقای سطح علمی و کیفی فعالیت های نمایشی بدل به رزومه سازی برای برخی مدیران و معاونت ها در استانها شده تا بی توجه به تاثیر نهایی تنها با نگاهی جدول پر کن به جشنواره ها نگاه کنند.
تاسف بار تر اینکه فراموش کرده ایم که تمام این هزینه ها و جشنواره ها در شرایطی برنامه ریزی شد که جهان ارتباطات به رشد امروزی نرسیده بود و تنها راه ارتباط هنرمندان همین جشنواره هایی بود که قرار بود در خدمت بهبود دانش و آموزش، تبادل تجربیات گروه های نمایشی کشور و در نهایت اجراهای عمومی در مواجه با مخاطب باشد.
در شرایطی که امروز می توان با یک کلیک ساده و از طریق رسانه های ارتباطی نوین از تازه های اجرا و آموزش در هر جای جهان استفاده کرد چرا باید به روش های پر هزینه و بی ثمر گذشته رجوع کرد؟
اصل و فرع / پاک کردن صورت مسئله
بر خلاف رویه مرکز هنرهای نمایشی و دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر که سعی دارند دنیای هنرهای نمایشی را بدون مشکل و شاد تصور کنند و همین را به دیگران انتقال دهند، خانواده تئاتر نظاره گر این روزهای تلخ است.
دورانی که به واسطه همه خطاهای گذشته و عدم باور به تئاتر استانها و همچنین جو روانی که در طی این سالها به خانواده بزرگ تئاتر تحمیل شده است کار را به جایی رسانده که هنرمند مظلوم تئاتر نمی تواند با فکری آسوده و بی اضطراب دست به خلق اثر هنری بپردازد.
آنچه وضعیت فعلی تئاتر کشور را تهدید می کند همین نگاه های غیرکارشناسی و هیجانی است که برای آنکه عنوان تغییر نوآورانه را به خود اختصاص دهد سرمایه های مادی و معنوی و روح و عمر تئاتر و هنرمندانش را دستمایه قرار می دهد در حالی که پس از گذر چندی مدیران دیگری این سمت را بر عهده می گیرند و باز از صفر باید به همان شیوه های اصولی و آزموده شده بازگردیم.
در این میان فرصت هایی که می توانست صرف ارتقا کمی و کیفی هنرهای نمایشی شود در آشفته بازار تصمیم گیری های بی پشتوانه هدر می رود.
آنچه در طی چند ماه گذشته از مطالب و گفتگوها با اکثریت جامعه تئاتر کشور به دست آمده است دلخوری و گلایه مندی از این تصمیمات هیجانی و با نگاهی تبلیغاتی به مقوله تئاتر و جشنواره های استانی ، منطقه ای و فجر از سوی مدیران مسئول است.
در مقابل اما بخش اجرایی جشنواره ها و مرکز هنرهای نمایشی به جای آنکه در بستری مبتنی بر گفتگو و آسیب شناسی از نظرات هنرمندان چه اکثریت گلایه مند و چه شرکت کنندگان در جشنواره های استانی اخیر بهره مند شود تمام تلاشش را بر این گذاشته تا با ارائه آمار از استقبال و تعداد مخاطب و … صورت مسئله را پاک کند در حالی که هر فعال تئاتری می تواند بر اساس مشاهدات اخیر خود و یک جستجوی ساده در درگاه های تئاتر استانی و حتی ایران تئاتر ، تایید کند استقبال از جشنواره های استانی در سال جاری چه در بعد تعداد آثار ارسالی و چه پذیرفته شده و حتی تعداد مخاطبان به نسبت دوره های قبلی کاهشی چشمگیر داشته است.
به عنوان نمونه استانهایی همانند فارس ، بوشهر ، هرمزگان و… که هر ساله شاهد متقاضیان بسیاری بودند و در نهایت ۱۲ تا ۱۶ اثر به جشنواره های استانی ایشان راه پیدا می کرد و هر نمایش با سه سانس اجرا هم پاسخگویی سیل مخاطبان نبود امثال جشنواره را با ۴ و ۵ نمایش و نهایت یک سانس اجرا به پایان برده اند..
این نحوه نگاه به جشنواره و رد واقعیت جاری در بدنه هنر کشور و مقابله کردن با رپورتاژ های آماری اغراق شده باعث آبروداری نمی شود که بر عکس، هنرمندان تئاتر را بیشتر در بهت و افسردگی ناشی از دیده و شنیده نشدن حرف و نظراتشان فرو می برد.
در جهانی که اخبار و اطلاعات در هر زمینه ای به طرق مختلف به دست فعالان آن رشته می رسد و بسیاری از دست اندرکاران خودشان شاهد عملکرد ضعیف هستند و برخی مسئولان قبلی در این خصوص هشدارهای دلسوزانه داده اند، نمی توان با آمارسازی و تبلیغات اغراق شده دیدگاه ها را تغییر داد.
کلام آخر ، بازگشت به نقطه صفر
شاید اصلی ترین چیزی که مدیران هنری ما فراموش کرده اند این است که در طی سالیان و دوره ها این هنرمندان هستند که صاحبخانه های واقعی فرهنگ و هنر بوده و هستند و مدیران و کارکنان این بخش ها مهمانان دوره ها و سالها.
و اندوه بار تر اینکه در طی سه دهه اخیر به جز تعدادی محدود که به زحمت به تعداد انگشتان دست می رسند نامی ماندگار ، تحول محور در مدیران کلان هنرهای نمایشی ماندگار نشده است که از سوی هنرمندان به نیکی یاد شود.
گویی تقدیر محتوم هنرهای نمایشی کشور این است که با تغییرات کلان مدیریتی مدیرانی همانند هم زمام برنامه ریزی و تصمیم گیری را بر عهده بگیرند و به تام دست یافته های مثبت قبلی پشت با بزنند و باز از صفر همه چیز آغاز شود و ما در این ساختار مدور از صفر به صفر بازگردیم.
نوید جعفری
نویسنده و کارگردان تئاتر